حاشیه التحریر!
سلام علیکم
این پست همش حاشیه التحریره!!(مدل جدید!)شما کماکان رو پست قبلیه فکر کنید...
1. یادش بخیر زمانی که تا میگفتم آ بابا هرچی با آ شروع میشد برام میخرید ... تا میگفتم حوصلم سر رفته ماشینو در میاورد و مارو میبرد بیرون دوری میداد ... بچه ی اول نوه اول یکی یه دونه... (چیز!) ... عجب حالی میداد.... یادش بخیر... جوونی عجب دورانی بود ...!!
امروز تولد ابجی خانوم بود......واقعا ادم هرچی بشه ....ته تقاری نشه!! بهش میگیم زهرا میگه بابااااااااااااااااا اینا بهم گفتن زهرا ....نگاش میکنیم ...بابا اینا بهم نگا کردن ... بابا: خب چرا بچه رو اذیت میکنین زورتون به همین بچه رسیده ... هرچی میخواد به قول ملیحه( فرت!) ولی ما اگر چیزی بخوایم باید یه اجازه نامه کتبی از مامان خانوم با مهر و امضا تحویل بابا بدیم !!! دیروز رفته بود واسه خودش دفتر خاطرات قفلی خریده بود میگه میخوام خاطرات روزانمو توش بنویسم!!! (داشته باشید حالا!!هنوز نمیدونه خاطرات روزانه با کدوم ب نوشته میشه!!) چند روز پیش به یه پا واستاده که برام مداد سبز بخرین (اسمش مداد سبزه ...الهی بگم این تبلیغا چی کار بشن!).... میگم چارصدتا مداد نو داری میگه اینا رو میخوام برای سال دیگم نگه دارم!!
2. پریروز یه بچه جشنواره یی رفته بودیم فیلمای بر و بچ خودمون ... خداییش خوشم اومد خیلیاش محتوادار بود...کلی احساس غرور کردم (حالا گیرم پدر تو بود فاضل ...!) مامان میگه تو بخش احساساتت خرابه ...!!
یکی از پسرا یه فیلم مستند ساخته بود به اسم ایران 1 مکزیک صفر ...!!همون بازی پارسال جام جهانی ...بچه ازون عشق فوتبالاش بود خدایی صحنه هاش و تدوینش عالی بود ولی مثل اینکه قبل از ساخت فیلم فکر میکرده ایران میخواد ببره ...! تازه ادم وقتی فیلمو میبینه فکر میکنه اخرش ایران برده (تحریف تاریخ به همین سادگی به همین خوشمزگی!!) ولی وقتی داشتن فیلمشو نقد میکردن داشت گریه ش میگرفت یاد اون باخته افتاده بود ما که کلی بهش خندیدیم خوب شد حرفای مارو نشنید اگر نه از همون بالای سن کفششو در میاورد پرت میکرد طرفمون
... اسم فیلمش زمزمه ی سبز بود درباره اعتکاف ... یه صحنه ش به نظر من خیلی جالب اومد...
دوتا جوون ...
تو کلوپ داشت بازی میکرد... تو اعتکاف.... از رو دستش شروع کرد به گرفتن... دسته اتاری دستش بود ... تسبیح دستش بود... سریع موانع رو رد میکرد و یاروها رو میکشت! ... یکی یکی و اروم دونه های تسبیح رد میشدن ... داشت ذکر میگفت... رفت بالا...رو صورت پسره ... عرق از سر و روش میریخت وحشتناک شده بود ...دستاش می لرزید ...چشماشو بسته بود... صورتش خیس خیس ... ولی نه از عرق.... از اشک ... یه ارامش خاصی داشت ... رو صفحه مانیتور ...غوله رو کشته بود!! اون یکی...رفت به سجده ...
4. مامان همیشه میگه خواب دم اذون حماقت میاره ...دیروز مارو دم اذون از خواب بیدار کرن ما هم رفتیم تو اتاق دوباره ولو شدیم ...هنوز سرمو گذاشتم دیدم یه صدایی میاد...: اقا رفت!! همه جا سیاه شده بود و قرمز... وحشتناک ...
میخواستم پاشم برم دنبال اقا دیدم یکی منو محکم گرفته ... ول نمیکرد نامرد ...بسم الله گفتم... اعوذ بالله...هرچی یاد داشتم... مگه فایده داشت ؟! بالاخره بعد کلی تونستم پاشم... رفتم بیرون.. اقا نبود... مامانم داشت نماز میخوند زن داییمم خونه ما بود داشت نماز میخوند ... زهرا نشسته بود...ولی هنوز همه جا سیاه و قرمز بود ...احساس کردم قیافم ترسناک شده ... رفتم جلو اینه... یهو از خواب پریدم پاشدم برم نمازمو بخونم همون صحنه رو دیدم مامان داشت نماز میخوند زن دایی.. زهرا ...همون جا! .... یعنی خواب بودم؟
نمازمو خوندم ... اقا ببخش ...قول میدم دیگه نمازمو اول وقت بخونم اقا فقط شما نرین ... ما خونه ی سیاه نمی خوایم !!
5.همین !
6. یا مهدی (عج)
التماس دعا ................
نوشته شده توسط : یک نسل سومی
اگر بخوایم ازاد باشیم باید کی رو ببینیم؟
بسم الله الرحمن الرحیم
.
.
.
.
اصلا اگر ما بخوایم ازاد باشیم باید کی رو ببینیم؟ ببخشید ها...
ازادی حق طبیعی هر فردیه ...
این چه زندانیه که برای ما زنا درست کردن؟
من میخوام ازاد باشم...
ازاد !
.
.
جییییییییییغ!
.
.
ایران باید یاد بگیره باید به زنا فرصت بده....
فکر میکنین چرا اینقدر کشورای اروپایی پیشرفت کردن؟
چون اونجا به زنا بها داده میشه ! اونا هم میتونن مثل مردا کار کنن میتونن ازاد باشن ! ادم حساب میشن! کی گفته یه زن کمتر از مرده...
.
چی ؟....حجاب؟!
.
.
به نظر من همین حجاب بعضی وقتا مانع پیشرفت ادم میشه ... بعضی وقتا دست و پا گیره ...
چرا مردا باید همیشه راحت باشن و ما زنا ...
همه ی حرف من اینه ...
؟
؟
؟
پی نوشت :
امروز یه چیزی خورده به سرم؟ایا؟
نوشته شده توسط : یک نسل سومی
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم عجل لولیک الفر
فکر کنم 11 -12 ساله بودیم میگفتند جوان 30ساله ای به جرم تحصیل غیر مشروع مال و ساخت اسناد جعلی و دادن رشوه و ...دستگیر شده ...(یعنی همان مفاسد اقتصادی دیگر؟!)
ان موقع دقیقا نمی توانستم بفهمم 160 میلیارد میشود چند هزار تومن!
.
یک دانشجوی رشته ی دندان پزشکی که دانشگاه را ول میکند و میشود بستنی فروش!
میگذرد......
میگذرد..........
میگذرد ..............
ومیگذرد.................
150 میلیون تومان خمس میدهد به اقا !اقا میگویند مگراین جوان چقدر پول دارد که فقط 150 میلیون تومن خمس ان میشود!؟ تحقیق میکنند .. ان موقع معلوم میشود که در این میگذرد ها چه گذشته !
طبسی ،کروبی،...حتی به اقای جم هم رحم نکرده ...
چه بچه ی خوبی !!...یکسره خمس میداده !
دادگاه تشکیل میشود.. پای خیلی ها وسط میاید ! بیست و هفت سال زندان بریده میشود ..
و میگذرد............
میشود شهرام جان ! برای مشاوره میبرندش کمیسیون اقتصادی مجلس!خب مخی بود برای خودش (ما که حسود نیستیم!)
به هرحال میگذرد!...
دادگاه تجدید نظر!...
یک هو فرار میکند!چرا وچه جوری اش را خدا(!) میداند!
بر اساس شواهد موجود وحدث هایی که من میزنم ...
جناب جزایری به ماموران میگویند حاجتی پیش امده و ماموران هم غافل از اینکه هواپیمایی در حیاط توالت(!)منتظر شهرام خان ایستاده به او اذن میدهند و خود چهار چشمی پشت در توالت به انتظار می ایستند ...! وزمانی متوجه ماجرا میشوند که کار از کار گذشته و جناب جزایری از مرزهای غیر رسمی(!) کشور خارج شده!
تمام ماجرا همین است !
خب رفت که رفت ...دیگر چه میتوان کرد خدایش بیامزرد!!( مُ جعفر!!...)
پی نوشت :
1. احمدی نژاد قرار بود صرف 15 روز اینده اسامی 70 مفسد اقتصادی کله گنده را را در تلوزیون اعلام کند !(عجب توهمی!)
ببخشید 15 روز میشود چند سال؟
2. تا به حال توجه نکرده بودم خرید از چه مصدری میاید جالب است از مصدر خریدن می اید!!
3.امروز کانون ازمون داشتیم همه ی سوالات را جواب دادم به شیوه های نوین! اتل متل توتوله ...ده بیست سی چل و....مرفه بیدردیت هم بد دردیست !...بد ...خدا نصیب گرگ بیابان نکند !
4. این وجدان هم هی روی اعصاب ادم راه میرود ... چپ و راست بهمان میگوید حیف نان!
5. التماس دعا داریم ........دعا کنید خدا شفایمان بدهد!
6. «مُ جعفر» یک اصطلاح محلی است... مُ همان من است (اخ هویتمان لو رفت!)....یعنی ما هیچ کاره بیدیم!
7. این پست قرار بود دیروز زده شودکه اینترنت یه حال حسابی از ماگرفت!انشالله همان جور که حال مارا گرفت خدا حالش را بگیرد!
یا مهدی(عج)
نوشته شده توسط : یک نسل سومی
از تعدادی با سواد جهت کتابخوانی به صورت پاره وقت استخدام به عمل می اید!
وزارت فرهنگ عمومی!
نوشته شده توسط : یک نسل سومی
الهی گواهی که گاهی نگاهی ندارد گناهی!
بسم الله الرحمن الرحیم
انشالله که عزاداریهاتون قبول باشه (واسه ما که دعا کردید؟)
چند روز پیش تو مدرسه داشتیم با هم حرف میزدیم یکی از بچه ها پرسید: به نظر شما اشکال داره ادم بره دسته های سینه زنی رو نگاه کنه؟! گفتم به نظر من که اشکال داره ولی ملیحه میگفت نه چرا اشکال داشته باشه!!! وا ....فاطمه تو هم خیلی متعصبی !!! من که خودم همیشه میرم دیدن دسته های عزاداری !!! بستگی به نوع نگاه داره اگر نه فی نفسه اشکال نداره!(و البته نظر مامان هم همین نظر ملیحه بود!) ولی نظر من این بود که لزومی نداره ادم بره بشینه دسته های عزاداری رو نگاه کنه (اصلا مگر نظر ما هم مهمه!!! )وکلی هم ایه و حدیث واسه ملیحه اوردم ولی..!!! مرغ ملیحه غازه... اِ .. ببخشید یه چیز دیگه میگفتن !...یه پا داره!
خلاصه گذشت ... چند روز بعد دیدم ملیحه اومده میگه فاطمه من تو این مدت نرفتم دیدن دسته ها . گفتم چرا؟ میگه متحول شدم یه اخونده یی تو تلویزیون داشت حرف میزد یه چی گفت حسابی مارو برد تو فرک!
چی گفت حالا؟هیچی گفت :حضرت علی (ع)هیچ وقت به زنان جوان سلام نمی کردند !و میگفتند میترسم از اینکه صدای زن در دل من اثر بگذارد!!! یکم که فکر کردم دیدم حضرت علی با اون همه ایمان و مقامشون میترسن از اینکه صدای یک زن جوان در دلشون اثر بگذاره اون وقت من که هیچی نیستم در برابر اونا اینقدر به خودم مطمئنم که ... هیچی روم اثر نمیذاره ...
مشکل ما اینه که بعضی وقتا از حضرت علی هم به خودمون بیشتر اعتماد داریم!
یه بار رفته بودیم دانشگاه (بعضی وقتا هوس میکنیم بریم دانشگاه!!! (هویجوری!) یه روز یکی ازم پرسید ببخشید ترم چندید؟! میگم ما که دانشجو نیستیم ... میگه اِ.. ببخشید اخه خیلی به نظرم اشنا اومدید فکر کردم تو دانشگاه دیدمتون !! ها؟)
سر کلاس معارف بود یکی یه سوال از استاد پرسید استاد میگه:
عرضم به حضورتون که یک نظر حلاله یعنی چی یعنی شما یه بار چشماتون رو باز کنید و قشنگ طرف مقابل رو ببینید ( ولی مواظب باشین پلک نزنین ) این میشه یه نظر!!! وحلاله ....
اصلش اینه(شیخ صدوق از امام صادق نقل میکنه ) : نگاه اول اول( اگر اتفاقی باشه) عفو شده است و نگاه دوم به زیان توست (ممنوع است) و در نگاه سوم هلاکت و نابودی و جود دارد .
دیروز باز نا پرهیزی کردیم رفتیم کتاب خوندیم!
سر همین قضیه ی نگاه و اینا بود ...
(قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظو فروجهم ذالک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفضن فروجهن...)
نوشته بود غض به معنی فرو انداختن نگاه از نامحرمه یعنی نه اینکه چشمتو ببندی و کلتو نود درجه به طرف پایین خم کنی(بعدشم با کله بری تو دیوار!) بلکه مقصود اینه که نگاهت رو متمرکز نکنی!!! سوژه رو از حیطه ی دیدت خارج کنی !(یه چیزی در همین مایه ها بود !) تقریبا همه ی احادیثش مثل هم بود یکیش به نظرم خیلی جالب اومد :
چشم های خود را (از نگاه به نامحرم)فرو اندازید تا عجایب راببینید ! رسول اکرم(ص)
عجایب !!!!!
اقای بهجت میگن من بیست و پنج ساله به هیچ نا محرمی نگاه نکردم که حالا میتونم این چیزا رو ببینم !!
یادمه این فاطمه(فاطمه ازون دوستای عارفمه!!! کتابای رجبعلی خیاط و اقای بهجت و... و خلاصه تو مایه های سیر و سلوک !!! میخونه و کلی محاسبه و مراقبه ...)یه بار بهم میگه یکی ازین ایت الله ها (حالا من اسمش یادم نیست) حتی تو خواب هم که نامحرم رو میدیده چشماشو به قول ما درویش میکرده!!! میگم بابا ...
خلاصه ما هم اون شب که خوابیدیم ....
...داشتم از مدرسه میامدم دیدم چند تا ازین برادرا با دوچرخه هاشون واستادن سر کوچه بعد یهو یاد اون قضیه یی افتادم که فاطمه واسم تعریف کرده بود ما هم بچه مثبتیمون تو خواب گل کرد و سرمونو انداختیم پایین که یه هو چادره زیر پا گیر کرد و خوردم زمین که این برادرای نامردم زدن زیر خنده ... ما هم رفتیم یقشونو گرفتیم از دوچرخه انداختیم پایین و یه حالی ازشون گرفتیم که دوباره باشن به ما بخندن!(بند گان خدا نمیدونستن ما رزمی کاریم!)
گفتم همون بیداریشو تو داشته باش پیشکش خواب!!
پارسال تو کتاب دین و زندگیمون نوشته بود: هرکس (نگاه به نامحرم)را به خاطر ترس از خدا ترک کند خدا ایمانی به وی ببخشاید که حلاوت و شیرینی ان را در قلبش می یابد !پیامبر(ص)
شیرینی ایمان!!!
خداییش شیرینه ماکه بعد از خوندن اون حدیثه تا یه مدت عمل میکردیم شیرینیشو حس کردیم تازه منی که اصلا حس زیبایی شناختی ندارم ! بعضی وقتا که بچه ها میگن فلان فیلمو دیدی میگم اره میگن ا اون پسره چقدر خوشکله میگم اِ... خوشکله ..؟ من که ازون اصلا خوشم نمیاد میگن ااا فاطمه چقدر بی سلیقه یی اون بعد نمیدونم کی خوشکل ترین مرد سال شناخته شده!!!! خداییش من که هیچ وقت نمیتونم تشخیص بدم کی خوشکله کی زشته !!!(مگر این که دیگه خیلی تابلو باشه که در اون صورت هم شاید شصتم خبردار بشه!!) ولی با این همه وقتی یه مدت که همش مواظب نگام بودم اون شیرینیه رو حس میکردم (اخه خیلیا میگن ما که نگاه به نامحرم تاثیری رومون نداره به نظر من حتی تاثیرم که نداره بازم وقتی ادم رعایت میکنه ( شاید بعنوان اینکه به دستور خدا عمل کرده)یه شیرینی عجیبی رو حس میکنه!)
یه جا دیگه هم خوندم که هر گاه جوانی چشمش به نامحرم بیفتد و سرش را پایین بیندازد به اندازه تمام ریگ های سطح زمین و اگر نگاهش را به اسمان بیندازد به اندازه ی تمام ستارگان اسمان اجر دارد .(یه نتیجه گیری علمی:ریگ های سطح زمین به اندازه ی ستارگان اسمان هستن!) ای ول به خودم !
خلاصه که کلی حدیث در این باب امده که اگر خواستید بذارم ...
حالا فلسفه ش چیه ؟ عرضم به حضورتون ...فلسفه ی حجاب چیه؟ فلسفه ی نگاه نکردن به نامحرمم همونه! من حرفای حاج اقای جلیلی رو در این مورد قبول دارم ! خوتون برید بخونید !
هرکه چشم خود را از حرام پرسازد خدا ان چشم را پر از اتش کند مگر انکه توبه و بازگشت نماید . امام علی(ع)
پی نوشت:
1. خوب که واسه خودمون فعل جمع بکار میبریم!!! آو
2. حالا رو اینم فکر کنید تیر زهر اگین از ناحیه ی شیطان یعنی چه؟یعنی مثلا چه جوری؟
3. عرض دیگه یی نیست!
4. التماس دعا... فراموش نشه... مردم از بس التماس دعا دادم ... حالا دعا میکنید؟
نوشته شده توسط : یک نسل سومی
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم عجل لولیک الفرج
سلام
یادمه استاد فیلمسازیمون همیشه می گفت سعی کنید خیلی خلاقیت تو کارتون به خرج ندین! چون هنوز رو صحنه نرفته...
دیشب یک فیلم ژاپنی از تلوزیون نشون می داد.(سینما یک)البته تحلیلشون ندیدم !
در باره ی یک خواهر و برادر بود که در خانواده ی فقیری زندگی می کردن. به هر دلیلی کفش دختره گم میشه و پسر هم وقتی وضع مالی خانوادشون رو میبینه با خواهرش قرار می ذاره که هر دو از یک کفش (همون کفش پسره استفاده کنن !) بنابر این هر روز بعد از مدرسه پسره به سرعت خودشو به دختره می رسونه و کفش رو بهش میده و ... اتفاقا دختره کفشاشو پای یکی دیگه تو مدرسشون میبینه و اون رو دنبال میکنه تا خونشون اتفاقا بابای اون دختره هم کور بوده ....
خلاصه میگذره و قرار میشه یک مسابقه بین مدارس بذارن و جایزه ی سومش هم اتفاقا یک جفت کفش بوده ! و اتفاقا تر هم پسره نفر اول مسابقه میشه و اتفاقا هم خیلی ناراحت میشه و اتفاقا گریه میکنه و...
خیلی اتفاقی !
البته وقتی اسم پسره رو شنیدم(علی نبود!) مطمئن شدم این فیلم بچه های اسمان نیست و یک فیلم دیگه یی هست ! عجب ای کیو یی هستم من !
ولی دیشب هر صحنشو میدیدم بدجوری خونم به جوش میومد ! به قولی غیرت فیلمسازیم گل میکرد! حالا می فهمم برای چی بعضی که کلی روفیلمشون کار میکنن و تو جشنواره ها مقام نمیارن (و بعضی دیگه مقام میارن!)چرا اونقدر اعصابشون خورد میشه؟!
وقتی این جور فیلمی تو جشنواره های خارجی مقام میاره ادم به فکر واداشته میشه؟ چرا ؟ یعنی داوران جشنواره اینقدر فیلم ندیدن یا اینکه یه اهداف یگه یی پشتش خوابیدس !
خب ضرر نداره یکم روش فکر کنیم ...
نوشته شده توسط : یک نسل سومی
شعرهایم بوی شلغم میدهد سقف خانه چک و چک نم می دهد !
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم!
از مدرسه امده بودم و خسته و کوفته چشمم به کتاب شعری که محض مردم ازاری از دوستم کش رفته بودم افتاد گفتم بخوانم ببینم چی دارد!
روی راحتی لم دادم و کتاب را دستم گرفتم وشروع کردم بلند بلند...
- ان روزها
دست هایم
سکته کردند ...
- و خرده خرده
تپه ها
غبار می گرفت ...
- دل زندان است
اتش در هجوم خشک
بین خدا و خاک
و باد
.
.
- شب صادقانه
دندان عقل جنگل را خواهد شکست!*
مانده بودم چیزی که من خواندم چه بود!؟
یاد درس زبان فارسی سال دوم افتادم که نوشته بود : « شعری به نام موج نو جدیدا امده که نه می توان از ان چیزی فهمید و نه حتی وزن و اهنگ دارد و افتخارش هم اینست که هیچکس نمی تواند از ان چیزی بفهمد!» البته محترمانه تر.
ان روزها که هرچه فکر میکردم نمی فهمیدم دلیل گفتن چنین شعرهایی چیست؟!
خب کوچک بودیم و بی سواد!
خلاصه شروع کردیم و دو سه شعر(!) دیگر را هم خواندیم تا ببینیم چیزی عایدمان میشود یا نه ...
و البته نکات جالبی را هم کشفیدیم:
1- ما هم شاعر بودیم و خودمان خبر نداشتیم!
2- برای گفتن این گونه شعر ها کافیست ادم بنشیند یک جا و هرچه را میبیند اسمش را روی کاغذ بنویسد البته اگر قوه تخیل خوبی هم داشته باشیم میتوانیم چیزهایی را هم که انجا نمیبینیم بنویسیم ! و گاهی هم صفتی فعلی چیزی ان میان بیاوریم (اصلا مهم نیست که ربطی به نوشته شما داشته باشد! تازه اگر ربطی نداشته باشد کلاس بیشتری هم دارد! )
نکته* باید توجه داشته باشید هیچ کدام از حرف هایتان معنی نداشته باشند اگرنه شعرتان زیر سوال میرود!
- نگاه های مایوس و...
ماندگار
پیراهن ..
- تمناگر بعد زندگانی
در دیار بیابان
کوچه ها
خلوت ...
- دست
سرشار از بدی های زمین
زنجیر
علف ها
- ایینه ها
سرد و خاموش.*
3-همه شعر ها که نباید قافیه ومعنی داشته باشند خب بعضی شعر ها هم کلاس دارند !
4-این را دیگر نمی گویم چون هنوز اول جوانیم هست! (و هنوز کلی حق الناس به گردنم دارم که باید حساب کنم!)
5-با دیدن این کتاب یاد نمایشگاه نقاشی افتادم که پارسال در تلوزیون نشان میداد و از یک نقاش معروف خارجی بود !
وجناب استاد مشغول توضیح دادن نقاشی ها بودند که:« در این اثر فردی را میبینیم که دچار سرگشتگی روحی شده و این نقطه ای روشن در زندگی اوست و نگاه های بقیه به سمت او و....( مانده بودم چه چیز هایی از نقاشی اش می فهمد!!) من که فکر میکنم این نقاش های سبک کوبیسم و(..) را باید به اثارشان میخ کنند!
6-این حافظ و سعدی و کمال الملک و امثال اینها هم عجب انسانهای بیکاری بودند!مگر کشیدن تالار اینه و... هم شد هنر؟!
7-راستی یک چیز دیگر هم کشف کردم: که در دوره زمانه امروز هنرمند شدن اصلا نیازی به استعداد وتمرین و(این جور سوسول بازیها) ندارد و تنها چیزی که نیاز دارد (اعتماد به نفس بالاست )همین و بس!
8- زهرای ما هم هروقت نقاشی میکشید یکی یکی توضیح میداد : این ادمه، این خونس، این محمده که موهاشو کچل کرده ،این مامانه ...(!)
9-ولی هنوز هم از ان دسته ادم های بیکارپیدا میشوند که فرق هنر و (..) را از هم تشخیص بدهند!
پی نوشت:
*(متخلص به باران... !)
به یک سری ازدلایل اسم و رسم کتاب را نمی نویسم اما اگر خواستید خصوصی برایتان میگویم .
اخر الزمان که میگن همینه!؟ نه؟
نوشته شده توسط : یک نسل سومی
سلام علیکم!
در بهار ازادی جای شهدا خالی !اهربار با خود فکر میکردم منظور این است که کاش شهدا میبودند و ثمره کارشان را میدیدند !
.
راستی صحن جدید مجلس را که دیده اید بزرگ و زیبا با طراحی مدرن (و البته با خرج های زیباتر !)!!! خب گاهی هم تنوع لازم است ! حرف من این نیست ! اوایل هرچه نگاه سقف و در ودیوارش میکردم عکسهای شهدا(ی دولت ) را نمیدیدم می گفتم خب هنوز تازه به اینجا امده اند وقت لازم دارد و....(سرخودمان را شیره می مالیدیم!)
اما هنوز این چشمهای من چیزی شبیه عکس شهدا را نمیبیند نمی دانم شاید هم چشم های من ایراد دارد! اخر از مجلس هفتم بعید است ! نمی دانم با این همه زحمتی که برای ساخت اینجا کشیده شده اوردن چند عکس چقدر زحمت داشت !!
خب میگفتند یک ماشین کرایه میکردیم و برایشان عکس ها را میبردیم !
راستی چرا؟
ببینید زدن چند عکس به در دیوار مجلس اهمیتی ندارد ! ( میدانم که شما هیچ وقت شهدا را فراموش نمیکنید و شهدا در دل شما جای دارند و از این حرف ها !!!!) نفس کار مهم است ! که خودتان بهتر میفهمید! میدانید چقدر دشمن ذوق میکند وقتی این صحنه ها را میبیند!
می دانم که همه ی این حرف ها را میدانید اما نمی دانم چرا.... کاش می دانستم!
نوشته شده توسط : یک نسل سومی
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم عجل لولیک الفرج
دانشگاه می خوای چه رشته ای بری؟
نمی دونم ... شاید رفتم کارگردانی یا کارگردانی تدوین!
چی؟!!!! تو؟!
فلانی(من) از دست رفتی!
اخه چرا ؟
یه نگاه به دور وبرت بنداز .خودت روزی چند ساعت تلوزیون نگاه میکنی؟! یک ساعت... دوساعت........بیست و چهار ساعت!!!!؟ حالا فکر میکنی تلوزیون بیشتر روت تاثیر میذاره یا ...
داداش کوچیکه، ابجی کوچیکه یا اصلا بچت ... رو اونا چی؟
خب ؟.
فکر میکنی به بچه ای که از همون اول با رقص (ببخشید حرکات موزون با اهنگ های شاد!)ی که تو تلوزیون براش پخش میکنن بزرگ میشه وقتی بزرگ شد چطور می خوای بگی این چیزا اشکال داره ؟فرق خوب وبد رو براش توضیح بدی؟ یا بچه ای که با کارتون های صهیونیستی و هالیوودی بزرگ میشه وقتی بزرگ شد چطور می خوای بفهمونی...
راستی تا حالا فکر کردی حتی پشت کارتون ساده ی تام و جری هم اهداف سیاسی غرب خوابیده؟...
برو بالاتر یک «جوون» فکر میکنی این فیلمهای عاشقانه ی تو تلوزیون چقدر براش مفیده ؟ اصلا به نظر تو همین فیلم اولین شب ارامش با همه ی جذابیتی که برای جوونا داشت چی بهشون یاد داد؟؟؟؟؟غیر از حسادت و کینه و .... نمی دونم عشق شکست خورده و... اینها؟منهای تاثیرات منفی پنهانی که معمولا اینجور فیلما دارن !
کتابای نیمه ی پنهان ماه، یادگاران، حماسه ی یاسین نوشته های مهدی قزلی و... رو که خوندی؟ خب!
دیدی بعضی وقتا چقدر جنگ قشنگ میشد، شبهای عملیات(حس و حالی که بچه ها داشتن) ،شیطنتای بچه ها،کارایی که برای رفتن به جبهه میکردن ! پرچم !!!خوردنشون ، پریدن تو میدون مین ،خوابیدن رو سیم خاردارا ، سرکار گذاشتنا، از خودگذشتگی ها ،گریه هاو،خنده هاشون ، پشت جبهه رو، زندگی شخصی شهدا یادته وقتی میخوندی چقدر دلت برای جبهه تنگ میشد؟ تویی که حتی یه بارم اونجا رو ندیده بودی ؟! بعضی وقتا از دلتنگیش گریه میکردی؟
فکر نمیکنی همین عده یی که الان غر میزنن( که اصلا چرا ما جنگیدیم و... از دست این خانواده شهدا و...)اگر اینا رو بدونن عاشق جنگ میشن.....
اصلا مگه عشقی که بین شهیدا و همسرشون برقرار بود از این عشقای ساختگی تلوزیون(که بعضیاش : چی بگم والا ...) چی کم داشت ؟(بعلاوه اینکه خدایی هم بود!)یه چیزی هم میشد ازش یاد گرفت!
تا حالا فکر کردی چطور تلوزیون داره بعضی ارزش ها رو به ضد ارزش تبدیل مکنه و برعکس؟ چطور بعضی اوقات زیبایی های دین به مسخره گرفته میشه زشتی ها زیبا جلوه داده میشه؟
حالا یکم فکر کن به نظر تو لازم نیست بریم تو میدون ؟ یا از ترس اینکه مبادا از تقدسمون کم بشه باید خودمونو کنار بکشیم تا فقط خودمون خوب بمونیم (خیلی هم میمونیم اینجوری!) و هرکس هرکار خواست بکنه؟
.....ادامه دارد!
پی نوشت :
1- البته بی انصافی هم نباشه تلوزیون در سالهای اخیر پیشرفت خوبی داشته ولی هنوز هم نیاز احساس میشه ....
2- یکم بازتر فکر کنیم !
همین !
مومن در هیچ چارچوبی نمی گنجد!
نوشته شده توسط : یک نسل سومی
چند روز پیش روزنامه ی اعتماد ملی را ورق می زدم ناخود اگاه(!) یاد حرف مادرم افتادم که همیشه میگفت :
اگر احساس کردی فقط یک دعای مستجاب داری ان دعا «عاقبت به خیری» باشد!
جناب کروبی شنیده بودم از یاران دیرین امام (ره ) بودید.
شنیده بودم مدت ها در زندان های ساواک شکنجه شده بودید!
شنیده بودم ...
وخود در تلوزیون دیدم هنگامی که امام رفته بودند چطور بر سر و صورت خود می زدید و خوب میدانم فیلم بازی کردن نبود ...
(همانطور که شنیده بودم معین از دانشجویان پیرو خط امام بود! و...)
اخر شمایی که انقلاب مدیونتان است چرا ؟! شمایی که برای این انقلاب زحمت کشیده ایدچرا ؟
چطور میتوانیم باور کنیم که شما شده اید سردم دار ازادی و دموکراسی غربی ؟!
چطور میتوانیم باور کنیم رفته اید جزو کسانی که ولایت فقیه را( اشکار یا نهان )زیر سوال میبرند؟!
ارمان ها که عوض نشده اند؟
اصلا چطور میتوانیم باور کنیم این ها حرف های شماست ؟!
وقتی این ها را می خوانم یا می شنوم دود از کله ام بلند میشود و دلم می سوزد اری دلم می سوزد!!!!!
(اما بر خلاف کسانی که...) برایتان دعا میکنم! خدا را چه دیدی ؟
نمی دانم بگویم(؟) روی مطالبتان و از همه مهمتر روی کسانی که در روزنامه تان قلم میزنند بیشتر دقت کنید یا ....
چندی پیش هم صحبت از شبکه ی خصوصی بود؟ مگر صدا و سیما زیر نظر رهبری نیست ؟ ومگر شما چه می خواهید بگویید؟
اینها را گفتم تا بگویم :
به کجا چنین شتابان ؟!!!!
اقای کروبی کجایش مهم است! خیلی ....
روزی نیاید که ببینیم تیم مقابل برای شما دست می زند و هورامیکشد! (اگر تا به حال نیامده باشد !)
تازه فهمیدم مادرم چه میگفت!
اقای کروبی حرف ها ی زیادی داشتم که می خواستم بگویم اما گفته اند :
در خانه اگر کس است یک حرف بس است !
واگر کس هم نیست که... بی خیال !!!!!
پی نوشت :
1.قبلا پیام هاجر اعظم طالقانی را دیده بودیم کاش به انجا نکشد!
نوشته شده توسط : یک نسل سومی